غزل انتظار
نوشته شده توسط : منتظر

غزل انتظار

چرا ز پیک سپیده خبر نمی‌آید؟

چه رفته است که شب را سحر نمی‌آید

به پیشواز، همه منتظر، چراغ به دست

سوار صبح چرا از سفر نمی‌آید

به انتظار سپیده، سپید شد دیده

ز پشت قلّة شب، صبح در نمی‌آید

امیدوار نشستیم در گریوة صبر

به انتظار، ولی منتظر نمی‌آید

چگونه از سر کوچه به خانه برگردم

بدین گمان که سواری دگر نمی‌آید

امید ماست که پایش همیشه می‌لنگد

سوار وادی خورشید ورنه می‌آید

 

چرا ز پیک سپیده خبر نمی‌آید؟

چه رفته است که شب را سحر نمی‌آید

به پیشواز، همه منتظر، چراغ به دست

سوار صبح چرا از سفر نمی‌آید

به انتظار سپیده، سپید شد دیده

ز پشت قلّة شب، صبح در نمی‌آید

امیدوار نشستیم در گریوة صبر

به انتظار، ولی منتظر نمی‌آید

چگونه از سر کوچه به خانه برگردم

بدین گمان که سواری دگر نمی‌آید

امید ماست که پایش همیشه می‌لنگد

سوار وادی خورشید ورنه می‌آید





:: موضوعات مرتبط: انتظار فرج , ,
:: برچسب‌ها: ظهور , منتظر , ذوالفقار , كعبه , امام زمان , مهدي موعود , آخر الزمان , مهدويت ,
:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست