ظهور کن امام!
نوشته شده توسط : منتظر

ظهور کن امام!

خدای مهربان من

چقدر دوست دارمت

قسم به گردش زمان

به انتهای آسمان

به آسمان بی کران

همیشه دوست دارمت

خدای مهربان من

دو دست من به سوی تو

و چشم من به کوی تو

به سوی عرش جاودان تو

عروج می کنم

تمام قلب خسته ام

و این دل شکسته ام

برای تو

تمام هستی ام تویی

تمام زندگانی ام

سرشته با حضور تو و انتظار

و من هنوز بی قرار

و من هنوز بی قرار

خدای مهربان من

به انتظار مردی از تبار عشق نشسته ام

و دل به لطف و مهربانی ات

هنوز بسته ام

اگر چه دلشکسته ام

و بی قرار و خسته ام

ولی از انتظار نرسته ام

در این زمانه غریب

میان کوچه های این دیار

دلم پر است از

صدای ناله های «یا مجیب »

تمام این زمانه غریب

درون چشم های خسته ام

شده است بی شکیب

و من هنوز مستم از

شراب ناب یک سوار

همو که دیده اش پر است

از انتظار

خدای مهربان من!

حبیب من!

پرنده ای درون سینه ام

به انتظار مانده است

و بال های خسته اش

چه بی قرار مانده است

و آن پرنده غریب

تمام مدت زمان

ترانه ظهور خوانده است

دو بال این پرنده اسیر

به دست مهربان تو

رها ز درد و رنج و غم

به سوی تو عروج می کند

رها کن این پرنده را

به سوی آن دیار آشنا

خدای مهربان من

تمام آرزوی این پرنده اسیر

رهایی است

گناه دارد او

دو بال خسته اش

در انتظار دست پرمحبتت نشسته است

رهایی پرنده ام

خلاصه می شود در این کلام

«ظهور»

ظهور کن امام!

ظهور کن امام!





:: موضوعات مرتبط: انتظار فرج , ,
:: برچسب‌ها: ظهور , انتظار , امام , بي‌قرار , حضور , عشق , عروج , زمان , آسمان , عرش , جاودان , يا مجيب , زمانه غريب ,
:: بازدید از این مطلب : 243
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست