اگر يکبار، تنها يکبار تو را ببينم...
نوشته شده توسط : منتظر

... با هزاران بوسه بر پايت سر بر سجده شکر به درگاه يگانه معبود مي سايم و سپاس مي گويم که چشمم را به ديدار بهار روشن کرده است.
... نمي دانم با کدامين واژه، باکدامين لبخند، با کدامين ترانه، جشن ديدارت را گلگون خواهم کرد.
... به بزرگترين آرزوي خود رسيده ام و ديگر چيزي جز وصال تو نمي خواهم.
... هزاران آينه دل، رو در روي جمالت مي گذارم تا مکرر حضورت در ميان زلال جان شيفتگانت رخ نمايد.
... و فقط حق داشته باشم که يک خواسته طلب کنم مي خواهم کمکم کند تا شيعه واقعي باشم.
... در آرزوي ديدار دوباره جمالت همچنان خواهم ماند.
تکتم با دوست

 

 

... از شادماني بال در مي آورم، پرواز مي کنم و در هر فرصتي با خداي يگانه، راز و نياز مي کنم تا مرا شايسته آن گرداند که همواره از فيض حضور و وجود مقدس تو، سرشار باشم.

عاجزانه از خداوند مي طلبم که نعمت رؤيت خورشيد را، حتي لحظه اي از من نگيرد.
... سر بر قدمت مي نهم تا به يکباره تاريکي هجران به صبح وصال بدل گردد و گرمي نگاهت را بر تار و پود وجودم مي نشانم و دل و انديشه ام را با محبتت عجين مي کنم تا هرگز يادت از خاطرم نرود.
... شکايت بعضي از مسئولان را مي نمايم و درخواست مي کنم تا زودتر تشريف بياوريد و با افراد خاطي هرگونه که مصلحت مي دانند عمل کنند.
... خاک پايت را توتياي چشم مي کنم.
... جانم را کف دست مي گيرم و به قربانگاه عشق مي آورم و در زير پايت قرباني مي کنم. جاني که يک عمر چشم انتظار، بودنش را به بهانه ديدنت به زمين تحميل کرده است.
... با شرمساري مي گويم شفاعتم کن تا هنگامه محشر رسوا و زيانکار نباشم.
... عقده دل را با تو باز خواهم کرد و عشق و علاقه اي را که سالهاست براي هيچ کس ابراز نداشته ام و در گلويم چنبره زده با زيباترين واژه هاي هستي برايت خواهم خواند.
... مي گويم: يا اباصالح! ما غافلان، راه راست گم کرده ايم. دست ما را بگير و به راهي که ذات مقدس احديت فرمان داده رهنمون ساز.
... به تو خواهم گفت: نمره بهترين اعمالم را در پستوي خانه دل پنهان کرده ام تا تو بيايي نشانت دهم، شايد مرا به سربازيت بپذيري.
... حضورت را عاشقانه فرياد مي کردم تا بدانند اين منم پيوندي گنگ را باز يافته ام؛ به اهورايي مقدس تکيه داده ام که به يمن قدمهايش بهار از زمين مي جوشد و زمزم هزاران سال پيش به استقبال چنين روزي آمده است.
... به نم گريه هايت که ردپاي تمام رودها بر زمين است قسمت مي دادم تا نسيم نوازشگر گامهاي شکيبايت را از گمگشته هاي خاک دريغ مداري.
... همان يک ديدار مرا کفايت مي کند تا روشني چشمهاي بي فروغ من باشد.






:: موضوعات مرتبط: مهدويت , انتظار فرج , امام زمان «عج» , غيبت امام عصر «عج» , منتظران , ,
:: بازدید از این مطلب : 250
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست