راز حضور
نوشته شده توسط : منتظر

راز حضور

به یاد ماه رخسارت، دل دیوانه می سوزد

به دور شمع رویت دل، چو یک پروانه می سوزد

فکنده شور عشقت در زمین و آسمان غوغا

فتاده آتشی بردل، کز آن کاشانه می سوزد

چنان هست آفرین است آن شراب و لعل گلگونت

هزاران هست و دلداده، از آن جانانه می سوزد

در این میخانه ای ساقی، چه رازی در حضور توست

که بی تو لحظه ای جانا، می و میخانه می سوزد

به غیر از راه میخانه، رهی دیگر نداند دل

که مست از جام عشق است و بسی مستانه می سوزد

بگردان دور مشتاقان، سبوی عشق را ساقی

ز شور و جذبه آن می، لب و پیمانه می سوزد

حجاب از چهره بگشای و دمی از حجله بیرون آ

زلیخای دل ما بین، چه سان دیوانه می سوزد

عجب ویرانه ای گشت این، دل شیدا و شوریده

بسان آتشی سرکش، ز غم و یرانه می سوزد

زدی بر خرمنم آتش، دل و جان سوخت یکباره

چنان آتش که بر حالم، دل بیگانه می سوزد

تو می دانی «رضا» ما را، نباشد تاب هجرانش

چنان مشتاق آن یارم، که دل «دیوانه می سوزد»





:: موضوعات مرتبط: انتظار فرج , منتظران , ,
:: برچسب‌ها: انتظار , منتظر , امام زمان , موعود , حضرت مهدي , ياران مهدي , قيام , قائم , دفتر انتظار , فراق يار , مدار انتظار ,
:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست